درباره سؤال از وزیر ورزش(نکته ورزشی)
سید سعید مدنی
بارها نوشته و تاکید کردهایم که موضوع «نظارت»، یکی از گمشدههای مدیریتی ورزش ماست و به مناسبتهای مختلف فقدان یا کمبود آن را یادآور شده ایم.
اینکه میشنویم تعدادی از نمایندگان مجلس محترم شورای اسلامی درباره کاروبار ورزش حساس بوده و چند روز پیش سؤالات و نکاتی- عمدتا درباره مشکلات مدیریتی، اخلاقی و فرهنگی و بیانضباطیهای مالی- از وزیر ورزش مطرح کردند، خود به خود موضوعی است که باعث خوشوقتی و امیدواری میشود. امیدواری از این نظر که برخلاف تلقی و تصور بعضی از افراد و جریانات- که در بخشهای حساس ورزش (معاونتها، فدراسیونها، هیئتها، رسانهها و...) هم قرار دارند- ورزش و کاروبار آن به حال خود رها نیست و چشمهای بیدار و نگاههای حساس و بالاخره دستگاههای نظارتی، رفتارها و اتفاقات آن را زیر نظر دارند و خلاصه چنان نیست که آنها تصور کرده و بعضا تا آنجا باورشان شده که مسیر خودکامگی و رفتارهای طاغوتی در پیش گرفته و حوزه کاری خود را ارث خانوادگی و ملک طلق خود پنداشته و مثلا در رقابتهای بینالمللی اجازه صدور کارت(ID) را به قدیمیترین و معتبرترین نشریه و خبرنگار منتقدی که به زعم آنها، جسارت و فضولی کرده و به بعضی از این جماعت عزیز بیجهت گفته « بالای چشمتان ابروست»!!، ندادهاند.
یکی از دلایل اینکه اصولا چنین به اصطلاح مدیرانی با این نگاههای غلط و افکار کوچک- که نشان میدهند از حداقل شرایط خُلقی مدیریتی هم برخوردار نیستند – سر از پستهای حساس ورزش درمی آورند و مدیریت بعضی از رشتههای مهم ورزشی را به دست میگیرند، بدون شک فقدان نظارت و حاکم شدن نوعی بیدروپیکری است که لاجرم رفتارهای خودکامانه و غیر مسئولانه و کودکانه را بر نحوه اداره ورزش ما حاکم میکند.
شک نکنید که رهابودگی ناشی از فقدان نظارت است که موجب میشود به این همه اعتراض و نوشتههای مستند و نقدهای کارشناسانه و هشدارهای دلسوزانه درباره وضعیت آشفته و نگرانکننده بعضی از هیئات ورزشی استان تهران، بیاعتنایی و کم توجهی شود، به طوری که عناصر رخنه کرده در آنجا با خیال راحت و بدون احساس مسئولیت پاسخگویی، هر کاری که بخواهند در جهت تامین منافع شخصی خود انجام دهند و...
باری، چنانکه پیش از این و به ویژه اخیرا بارها نوشته ایم یکی از اشکالات عمده و مهم ورزش ما که از راس تا قاعده آن را تحت تاثیر قرار داده، رویکرد و روشهای مدیرانی است که نه به خاطر سابقه ورزشی یا تجربه مدیریتی، بلکه به دلیل حمایتهای افراد و جناحهای سیاسی ذی نفوذ، در ورزش صاحب پست و منصب شدهاند، مدیرانی که از ورزش شناخت دقیقی ندارند، از کارکردهای متنوع سیاسی، اجتماعی، تربیتی، اقتصادی، فرهنگی و... آن آگاه نیستند و مثل هر فرد عادی و عامی دیگری فقط برد و باخت و « نتیجه» را فهمیدهاند.
چیزی که این مشکل را مضاعف و عمیقتر میسازد، فقدان نظارت مقامات ارشد و بالاتر ورزش (که شاید اصلا اجازه نظارت بر کار این نوع از زیردستهای خود را ندارند!) و سایر دستگاهها است که موجب میشود به مصداق «... تا ثریا میرود دیوار کج»،عملکرد و کارکرد این مدیران تحمیلی و سفارشی، به خودکامگی و انحرافهای دیگری منجر شود که اینجا و در این مقال فرصت ورود به جزئیات نیست.
نکته پایانی در اینجا اینکه، ورزش مستعد و دارای ظرفیتهای مناسب ما، به درستی اداره و مدیریت نمیشود و این بیش از آنکه به قابلیت شخصی مدیر یا وزیر ورزش مربوط شود (که خود موضوع مهمی هم هست) به عوامل دیگری مثل افراد و جریانات « سایه نشین»- که علت اصلی پیدایش پدیده مخربی به نام « مدیران تحمیلی» در ورزش ما هستند- و... برمی گردد، عواملی که وزیر فعلی ورزش نشان داده توان و شجاعت مقابله با اعمال نظرها و دخالتهای آنها را ندارد ...